هر آدمی به آن یک نفر در زندگی اش نیاز دارد... همان که وقتی چند روز زمین و زمان را از بودنت بی خبر گذاشته ای میداند کدام گوشه ی بی نام و نشان شهر پیدایت کند.
مرد که تو باشی زن بودن خوب است... از میان تمام مذکر های دنیا فقط کافیست پای تو در میان باشد... نمیدونی برای تو خانم بودن چه لذتی دارد...
جسارت میخواهد نزدیک شدن به افکار دختری که روزها مردانه با زندگی می جنگد اما شب ها… بالشتش از هق هق دخترانه اش خیس است
بهانه هم اگر میگیری بهانه مرا بگیر
“کنج گلویم قبرستانی است پرازاحساسهایی که زنده بگورشده اند، به نام بغض….” عشق گم شده من … نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند،وآدمهائی که هرگز تکرارنمی شوند…. وتو آنگونه ای… فقط همین…
متــــــــاسفم… نه برای تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیست… نه برای خودم که دروغ تنهـــا خط قرمز زندگیـــستــــ بـــرایم…. متاسفم که چرا مزه ے عشـــــــق را…. از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم…. تا همیشه در شکـــــــــــ دروغ بودنش بمـــانم….
به همه چیز عادت می کنیم به داشته ها و نداشته هایمان خیلی طول نمی کشد که جلوی آینه زل بزنی به خودت موهایت را کنار بزنی و با خودت بگویی اصلا مگر داشتی اش مگر از اول بود ؟! که بودن و نبودنش مهم باشد …
مــــــــــــــــات شدم از رفتنت !
ﻣــﯽ ﺩﺍﻧـــﯽ… ﺍﮔـــﺮ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ ِ ﺑـﯽ ﺁﺭﺯﻭ ﺑﻮﺩﻥ ِ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘـــ ! ﺷــﺎﯾـــــﺪﺁﺭﺯﻭﯾــﯽ ﺯﯾﺒـــﺎﺗــﺮ ﺍﺯ ﺗـــ ــــﻮ ﺳــﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺭﻡ … …
دلتنگم... اندازه ی تمام بغض هایی که گریه نشد... اندازه ی تمام خنده هایی که روی لب نیومد... اندازه ی تمام روزایی که باید بودی و نبودی اندازه ی تمام روزایی که بودم و نبودی دلتنگم... اندازه ی تمام روزایی که نتونستم فریاد بزنم و بجاش، رفتم تو اتاقمو درو بستم و زیر پتو تا دلم خواست بی صدا داد زدم: دلتنگم... چون دخترم و نمیتونم بگم عاشق یه غریبه ام!
هزار بار آمدم خط بزنم از قلبم خود خودت را یادت را اسمت را اما.... فقط قلبم پر شد از خط خطی های عاشقانه...
شده بعضی وقتا دیگه دوستش نداشته باشی.... به خودت میگی اصلا واسه چی دوستش دارم؟.... مگه کیه؟؟...مگه واسم چیکار کرده؟؟.... مگه چی داره که از همه بهتر باشه؟؟... اصلا منکه خیلی از اون بهترم.... بعد به خودت میخندی که اصلا زاسه چی انقدر خودت و اذیت کردی!...
یهو یه چیزی یادت میاد...... یه چیز خیلی کوچیک..... یه خاطره.... یه حرف.... یه نگاه... و بعد... همین... همین کافیه تا به خودت بیای و اطمینان پیدا کنی که نمیتونی فراموشش کنی!!!....
دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی... و آنقدر بزرگ باشد... که نتوانی آنکس را که دلت می خواهد حتی یکبار ببینی....
چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن به پای تو مردن و به عشق تو سوختن؛ و چه تلخ و غم انگیز است،دور از تو بودن،برای تو گریستن؛ و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ای کاش می دانستی بدون تو؛ مرگ گوارا ترین زندگیست؛بدون تو و به دور از دستهای مهربانت؛ زندگی چه تلخ و نا شکیباست؛ای کاش میدانستی مرز خواستن کجاست؛ و ای کاش میدیدی قلبی را که فقط برای تو میتپد دوست دارم تا آخرین باقیمانده جانم تو را عاشق کنم زندگی من در زلالی چشمان تو خلاصه شده زندگی من در نفس های بازدم تو جاری شده زندگی من در همین از تو نوشتن ها وسعت یافته نفس کشیدن من تنها با یاد آوری زنده بودن تو امکان پذیر است همین که گاه نگاه چشمان پر از عشق یا سردی تورا میبینم برایم کافیست و قانع کننده است که که زندگی زیباست
دلم آغوش می خواهد.... ن مرد و ن زن... خدایا به زمین نمی آیی؟؟
منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم دوستت دارم را بر لب جاری کنم منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم....از عشق تو.... از داشتن تو....اشک شوق بریزم منتظر لحظه ی مقدس که تو را در آغوش بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم و با تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم آری من تو را دوست دارم و عاشقانه تو را می ستایم
نمیدانم چه برسر من و این خیابان ها آمده که هرجایی می خواهم بروم به کوچه ی خاطراتمان میرسد...
همه ی نیمکت های پارک دونفره اند...بیخیال به درخت تکیه میدهم....
چقدر سخته: صدها بار اسم کسی که دوستش داری بنویسی اما از ترس اینکه مبادا کسی از راز دلت با خبر بشه مجبور بشی اونو خط بزنی چقدر سخنه: هزار بار براش بنویسی دوستت دارم بهترینم اما موقع دادن بهش که میشه پس بکشی و بگی صبر کن تا اونم بیاد چقدر سخته: منتظر کسی بمونی اما وقتی اومد ببینی ای دل غافل با رقیبت برای دیدنت اومده باشه چقدر سخته: عشقت را با کسی دیگه ببینی براش دست بزنی بهش بگی تبریک میگم در صورتی که اشک جلوی چشماتو گرفته باشه چقدر سخته: که از داغ اون یه گوشه جون بدی اما اون تنها با شاخه گلی بیاد وبگه: متاسفم تو نخواستی!!!
موقعی که می خواستمت میترسیدم نگات کنم،موقعی که نگات کردم ترسیدم باهات حرف بزنم موقعی که باهات حرف زدم ترسیدم بهت عادت کنم،موقعی که بهت عادت کردم ترسیدم عاشقت بشم
زیرا در شنیدن تپش های معنا یافته ی آن خود را خواهی یافت
نشانی از تو ندارم اما نشانی را برای تو می نویسم: در عصر های انتظار به حوالی بی کسی قدم بگذار خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو کلبه ی غریبی ام را پیدا کن،کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب اندوه های رنگی ام،در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو حریر غمش را کنار بزن مرا میابی
کنار تو زیر باران قدم میزنم... چتر برای چه؟ خیال که خیس نمی شود...
هرگاه دفتر محبت را ورق زدی، هرگاه زیر پایت خش خش برگ ها را احساس کردی، هرگاه در میان آسمان تک ستاره ای خاموش دیدی، برای یک بار در دلت گوشه ای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب خود بگو: یادت بخیر
عشق چیست که همه از آن می گویند: ع : عبرت زندگی ، ش : شلاق زمانه ، ق : قصاص روزگار اما افسوس و صد افسوس که شلاق زمانه را خوردم، قصاص روزگار را کشیدم! اما عبرت نگرفتم....
ببین بوی سیب نمی دهد من هیچگاه حوایی نداشتم که برایم سیب بچیند. خدایا می دانی آدم بدون حوایش چقدر تنهاست؟ می دانی محکوم به تنها بودن چقدر سخت است؟ |
About
دلتنگی حس نبودن کسی است که همه ی وجودت یکباره تمنای بودنش را میکند.......
Home
|
| |
نام : | |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
Alternative content
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |