شده؟

.....عشق چیست؟

شده بعضی وقتا دیگه دوستش نداشته باشی....

به خودت میگی اصلا واسه چی دوستش دارم؟....

مگه کیه؟؟...مگه واسم چیکار کرده؟؟....

مگه چی داره که از همه بهتر باشه؟؟...

اصلا منکه خیلی از اون بهترم....

بعد به خودت میخندی که اصلا زاسه چی انقدر خودت و اذیت کردی!...

 

یهو یه چیزی یادت میاد......

یه چیز خیلی کوچیک.....

یه خاطره....

یه حرف....

یه نگاه...

و بعد...

همین...

همین کافیه تا به خودت بیای و اطمینان پیدا کنی که نمیتونی فراموشش کنی!!!....

 



نظرات شما عزیزان:

سونیا
ساعت2:41---18 آذر 1392
نشاني از تو ندارم اما نشاني ام را براي تو مي نويسم: درعصرهاي انتظار،به حوالي بي کسي قدم بگذار! خيابان غربت را پيدا کن و وارد کوچه پس کوچه هاي تنهايي شو! کلبه ي غريبي ام را پيدا کن، کناربيدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهاي رنگي ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خيس پنجره برو! حرير غمش را کنار بزن! مرا مي يابي

سونیا
ساعت16:31---25 آبان 1392
روزگار عجیبی است،آن که دوستش نداری اصرار پشت اصرار...
و آنکه دوستش داری انگار نه انگار


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در شنبه 22 تير 1392برچسب:,ساعت14:0توسط سامیه | |