.....عشق چیست؟

انصاف نیست......

دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی...

و آنقدر بزرگ باشد...

که نتوانی آنکس را که دلت می خواهد حتی یکبار ببینی....

+نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت21:38توسط سامیه | |

چه زیباست به خاطر تو زیستن

و برای تو ماندن به پای تو مردن و به عشق تو سوختن؛

و چه تلخ و غم انگیز است،دور از تو بودن،برای تو گریستن؛

و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ای کاش می دانستی بدون تو؛

مرگ گوارا ترین زندگیست؛بدون تو و به دور از دستهای مهربانت؛

زندگی چه تلخ و نا شکیباست؛ای کاش میدانستی مرز خواستن کجاست؛

و ای کاش میدیدی قلبی را که فقط

برای تو میتپد

دوست دارم تا آخرین باقیمانده جانم تو را عاشق کنم

زندگی من در زلالی چشمان تو خلاصه شده

زندگی من در نفس های بازدم تو جاری شده

زندگی من در همین از تو نوشتن ها وسعت یافته

نفس کشیدن من تنها با یاد آوری زنده بودن تو امکان پذیر است

همین که گاه نگاه چشمان پر از عشق یا سردی تورا میبینم برایم کافیست

و قانع کننده است که که زندگی زیباست

اگر روزی از دیار من سفرکنی با چشمانی نابینا شد از گریستن در نبودت

جای قدمهایت را بر روی سنگفرش خیایان گل باران میکنم

+نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت21:15توسط سامیه | |

دلم آغوش می خواهد....

ن مرد و ن زن...

خدایا به زمین نمی آیی؟؟

+نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت21:11توسط سامیه | |

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم

در چشمانت خیره شوم

دوستت دارم را بر لب جاری کنم

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم

سر رو شونه هایت بگذارم....از عشق تو....

از داشتن تو....اشک شوق بریزم

منتظر لحظه ی مقدس که تو را در آغوش بگیرم

بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

و با تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم

آری من تو را دوست دارم

و عاشقانه تو را می ستایم

+نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت20:56توسط سامیه | |